عجیب است... در ماندنمان با هم من بودم که رنج می کشیدم ... در نبودنمان هم، من..... از آنچه که به نظر می رسید انتخاب من است. از آنچه که انگار من می توانستم به سادگی آن ....... و نمی دادم.......تو هم در, ...ادامه مطلب
در یک زندگی دیگر در یک جای دیگر من عاشق دختری بودم که تنها یکبار دیدمش دخترکی که نه صدایش را به خاطر دارم و نه لبخندش را ... تنها برق نگاهش را ...و خاموشی هوشمندانه اش را.دختری بسیار جوان.حالا گاهی می شنوم ... نه ... حس می کنم که دل داده است یا بریده است ...که غمگین است گاهی یا سرگشته ... و خوشحال می شوم.که هست................یکجورهایی یقین دارم که او حقیقتی است ...یکجورهایی یقین دارم............ اه ای یقین گمشده ای ماهی گریز.می دانی ... تا امکان دختری با آن چشمها و آن دستها ... هر جای دنیا که باشد ... با هر که باشد ...همراه همسر و فرزندش خوشبخت باشد. دنیا جای بدی نیست برای زندگی. + نوشته ش,زندگی,دیگر ...ادامه مطلب
یاد گرفتم که به مردم چیزهایی را بگویم که دوست دارند بشنوند ... نه چیزی را که فکر می کنم. مدتی است که در نوشتن دردها ترديد می کنم. بعد از چندين سال نوشتن. شايد چون باور دارم که دردهای ما شکستهای ما نيستند اما سرگشتی در ميان همهمه ی اين همه لغت که از در و ديوار روی سر خودمان خراب کرده ايم مرا در روشن بودن اين مفهوم به ترديد انداخته است. نه ... دردهای ما شکست های ما نيستند. در نوجوانی از رومن رولان خوانده بودم که دردهای ما با ما به دنيا می ايند و با ما بزرگ می شوند و ... نمی دانم بعدش چه می شوند . من به اين حرف باور دارم. و به اينکه نه هيچ کس و نه هيچ زمانی نمی توانستند اين دلهره را که ازنفسِ ب,یاد,گرفتم,مردم,چیزهایی,بگویم,دوست,دارند,بشنوند ...ادامه مطلب
.... نامه ام را خوانده بودی؟..... نامه ی دهم. .... .؟ نامه های شماره دارمن. نامه هايي که هر ده تايشان انگار يکی بودند. هفت و هشت را با هم و نه و ده را هم با هم ..... تو هفت و هشت را هرگز نديدی. نخواندی. .... باز نشده ..... و يازدهمين، که آخرين هم بود تنها يک کارت بود. کارت تبريک. کارتی که تو هرگز نگرفتی. ---- بهت نداده بود. فکر کرده بود تبريک گفتن من به تو شگون ندارد گمانمي من براي همه بهتر است......... می بينی. حتی حق نداشتم به تو تبريک بگويم. دو ماه و ده نامه. 17 سال سکوت….. من تنها يک نامه از تو گرفتم. يک نامه. -. يک نامه ی. که ندارمش. با عکسها و نوشته های قديمی ......... يک نامه که بيشتر به ...مي مانست. و بوی مصلحتی دروغين می داد. وضعف. نامه ی دهم همينجاست. امروز داشتم کشوهاي كمد شركت را مرتب می کردم و چشمم خورد بهش. خدايا هفده سال هم عمری است ها.من اين نامه را 9سال پيش نوشتم چقدر می شود جوان بود. ساده و احساساتی. می توان از هم گسيخت. می شود تب داشت. تب. انگار صد سال گذشته است. صد سال .... صد سال تهی. بگذريم از اين قصه ی بيهوده ... همه ی اينها را علی رغم تمايلم اينجا نوشتم تا ,زندگی نامه ی امام دهم ...ادامه مطلب
ديگر نديدمت، نه در باد و نه در فانوس ديگر نديدمت، نه بر پلک پروانه و نه در تخيل شبنم ديگر نديدمت، نه در صبحی از پی شب و نه در شبی از غروبِ همان روز بیرويا که فرداش آدينه بود. عجيب است، چشمهای همهی مردگان مرا مینگرند. چشمهای همهی مردگان، همزادانِ ستارهاند. دريغا سوسوی منتظر! بلکه تو از خود من، به اشاره نامی را زمزمه کنی، ورنه نمیتوانمت شناخت! چشمهای همهی مردگان، همزادانِ ستارهاند، من از ميان همهی شما، منتظر کسی بودم، که نيامد! به گمانم دريا، چشمی برای گريستن نداشت، ورنه آن پرندهی بیجفت به جای نَمِ يکی قطرهی باران چشم به راه دو ديد,من از میان همه شما,من از میان واژه های زلال,من مي انديشم پس هستم ...ادامه مطلب