در یک زندگی دیگر

ساخت وبلاگ

در یک زندگی دیگر در یک جای دیگر من عاشق دختری بودم  که تنها یکبار دیدمش دخترکی که نه صدایش را به خاطر دارم و نه لبخندش را ... تنها برق نگاهش را ...
و خاموشی هوشمندانه اش را.
دختری بسیار جوان.
حالا گاهی می شنوم ... نه ... حس می کنم که دل داده است یا بریده است ...
که غمگین است گاهی یا سرگشته ... و خوشحال می شوم.
که هست................
یکجورهایی یقین دارم که او حقیقتی است ...
یکجورهایی یقین دارم............

 اه ای یقین گمشده ای ماهی گریز.
می دانی ... تا امکان دختری با آن چشمها و آن دستها ... هر جای دنیا که باشد ... با هر که باشد ...همراه همسر و فرزندش خوشبخت باشد. دنیا جای بدی نیست برای زندگی.

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و نهم دی ۱۳۹۵ساعت 14:14  توسط   | 
خاطرات عاشقانه من و تو ....... بانو...
ما را در سایت خاطرات عاشقانه من و تو ....... بانو دنبال می کنید

برچسب : زندگی,دیگر, نویسنده : fparvaz55a بازدید : 202 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:19