من از ميان همه‌ی شما، منتظر کسی بودم، که نيامد!

ساخت وبلاگ

ديگر نديدمت،‌ نه در باد و نه در فانوس

ديگر نديدمت، نه بر پلک پروانه و نه در تخيل شبنم

ديگر نديدمت، نه در صبحی از پی شب و

نه در شبی از غروبِ همان روز بی‌رويا که فرداش آدينه بود.

عجيب است، چشمهای همه‌ی مردگان مرا می‌نگرند.

چشمهای همه‌ی مردگان، همزادانِ ستاره‌اند.

دريغا سوسوی منتظر! بلکه تو از خود من،

به اشاره نامی را زمزمه کنی،

ورنه نمی‌توانمت شناخت!

چشمهای همه‌ی مردگان، همزادانِ ستاره‌اند،

 

من از ميان همه‌ی شما، منتظر کسی بودم، که نيامد!

به گمانم دريا، چشمی برای گريستن نداشت،

ورنه آن پرنده‌ی بی‌جفت

به جای نَمِ يکی قطره‌ی باران

چشم به راه دو ديده‌ی من از دريا نمی‌گريخت

 

سيد علي صالحي

 

خاطرات عاشقانه من و تو ....... بانو...
ما را در سایت خاطرات عاشقانه من و تو ....... بانو دنبال می کنید

برچسب : من از میان همه شما,من از میان واژه های زلال,من مي انديشم پس هستم, نویسنده : fparvaz55a بازدید : 673 تاريخ : جمعه 30 مهر 1395 ساعت: 23:45